صورت فلکی شکارچی بر فراز برج میلاد در شب گذشته؛
عکس با دوربین ۶۰دی
.
تهرانی ها به خاطر آلودگی هوا و آلودگی نوری شدید از نعمت آسمان پر ستاره محروم اند؛
شاید برای خیلی از ساکنان پایتخت این موضوع مهم نباشد؛ ولی برای منجمان تهرانی عذاب آور است.
بدینوسیله به همه ی آنها تسلیت عرض میکنم.
به دلیل شکست نور در جو زمین هنگام طلوع یا غروب؛ نور خورشید معمولا نارنجی رنگ دیده میشود؛
من در حال آموزش عملی رویت هلال ماه...
چند ساعت قبل از رفتن به منطقه ی هوافضا برای رویت هلال ماه شوال سال ۱۴۲۹ه.ق
.
.
.
آقا ما یه غلطی کردیم این خانمها رو بردیم رویت هلال...
بلایی بر ما نازل شد که چشمامون ۴تا شده بود؛
.
ماجرا رو قبلا گفته بودم؛ توی این پست میتونید فیلمشو ببینید.
حتی برای لحظه ای؛ اگر جاذبه ی زمین حذف میشد آن موقع می فهمیدیم گرانش چه نعمتی ست...
آب خوردن یک فضانورد در ماموریت آپولو ۱۱
خوشه پروین یا ثریا؛ این شبها در ساعات اولیه ی شب تقریبا در بالای سر دیده میشود؛
البته در آسمان شهر به خاطر آلودگی نوری کمی به سختی قابل دیدن است.
.
این خوشه حدود ۱۰۰ستاره دارد که از این بین تنها ۶ یا ۷ ستاره با چشم غیر مسلح دیده میشوند.
با دور شدن این ۱۰۰ستاره از یکدیگر؛ سر انجام این خوشه مانند همه ی خوشه های باز ناپدید میشود.
عکس این خوشه از نمای نزدیک را در این پست میتوانید ببینید.
.
.
آسمان حیاط خانه ی ما
خوشه ی پروین و درخت بی برگ انار
عکس با دوربین کانن ۶۰دی.
(همسایه مون توی حیاطش لامپ روشن کرده بود به خاطر همین یه قسمت از درخت سفید افتاده)
بعضی موقع ها هست که آدم خیلی دلش میگیره
خسته میشه از روزگار؛ و به این فکر میکنه که اصلا چرا زنده است...
از خودش میپرسه این سختی و فشارها توی زندگی برای چیه و ته ش چه فایده ای داره برای انسان.
مدتهاست دنبال جوابی برای این سوالا هستم البته نه هر جوابی؛
دنبال قانع شدن نیستم بیشتر دنبال آروم شدنم...
.
این ۳بیت شعر که از زبان یکی از بهترین انسان های روی کره زمین خونده شده؛ جوابی بود که آشفتگی دلم رو آروم کرد:
کهکشان پرنده
یک مورد نادر از ادغام سه کهکشان
شامل برخورد دو کهکشان مارپیچی عظیم و یک کهکشان نامنظم با یکدیگر.
.
این عکس واقعا خوشکله... مثل یه فرشته رنگارنگ می مونه که بال هاشو باز کرده...
یا مثل یه پری دریایی که توی فیلما نشون میدن.
طلوع دوباره ی خورشید را که دیدم... به دنبالش دویدم ...
چشمانم خیره به نورش
و وجودم غرق در وجودش
و من چه قدر محو خیالش شده بودم ...
نگاهی هستی بخش... صدایی مستی بخش...
انگار که باور کرده بودم او برای همیشه برای من خواهد بود ...
.
بی اختیار می دویدم به دنبالش ...
گاهی تند... گاهی کند ...
انتهایش اما رسید به دریا ...
همان شهری که بویش را دوست می داشتم
ولی آنجا ... دیگر خورشید در حال طلوع نبود ...
باورم نمیشد...
غروب بود ...
التماس هم اثر نداشت ...
گویی طلوع کرده بود که غروب کند
آخر کار؛ پایان سفرنامه ی مرا امضا کرد و زیرش نوشت:
فاجعه ها همیشه از سوال های کوچک شروع میشوند.
.
.
.
.
...
برخی از اقوام باستان عقاید عجیبی داشتند؛
خورشید که طلوع میکرد؛ هلهله کنان؛ پایکوبی میکردند و خوشحال و شادمان از طلوع آن ...
اما زمانی که ساعات روز به غروب نزدیک میشد و خورشید رفته رفته فاصله اش را با افق کم میکرد همگی دست به دعا میشدند تا خورشید غروب نکند ...
آنها غروب خورشید را یک نوع عذاب می پنداشتند؛ ترس از اینکه خورشید دیگر به سرزمین آنها نیاید و با غروب آن؛ تاریکی جاودانه شود...
به همین خاطر بعد از غروب؛ عده ای در معابد به ناله و زاری مشغول میشدند تا شاید خورشید بار دیگر بر آن ها منت نهاده و با طلوع مجدد خود روشنایی را به آنها هدیه کند...
و این قصه ی تکراری هر روز آنها بود.
.
.
.
این واقعیت اگر چه به ظاهر خنده دار می آید اما هنوز هم ردی از آن در لابه لای زندگی ما؛
(خصوصا ما جوان ها) پیداست...
گه گاه که امیدی در زندگی مان طلوع میکند؛ دیوانه وار... سر مست میشویم و مطمئن از اینکه دیگر شب سیه بختمان سپید شده و حالا وقت رسیدن به آرزو هاست...
و چه خیال های خوشی که برای خودمان نمی بافیم...
.
مدتی می گذرد و با امیدی که در دلمان روشن است خوش حال میگذرانیم و نمیخواهیم قبول کنیم که ممکن است انتهای این مسیر جور دیگری شود...
و وای از آن روز که خورشید رو به غروب رود...
دست و پا میزنیم برای از دست ندادن ...
التماس میکنیم برای محروم نشدن ...
اما اتفاقی که قرار باشد بیفتد می افتد
شب می آید ... افسوس سردی که شاید تا مدتها رنگش در زندگی بی رنگ نشود.
.
ای کاش می توانستیم به این حرف مولایمان علی (ع) عمل کنیم:
... بگذارید و بگذرید،ببینید و دل مبندید،چشم بیاندازید و دل مبازید
که دیر یا زود باید گذاشت و گذشت ...
.
.
...
عکس اول: طلوع خورشید در ۵۰کیلومتری کویر جنوب سمنان.
عکس دوم: غروب خورشید در پارک ساحلی تی وی؛ خلیج همیشه نیلگون فارس.
.
من در حال آموزش نرم افزار starry night pro
آبان ماه سال ۸۸
آمفی تئاتر دانشکده علوم پایه دانشگاه سمنان.