تندیس نهمین ماراتن کشوری مسیه در دستان یکی از برندگان این مسابقه ی رصدی؛
یعنی در دستان من
گاهی وقتا خورشید توی آسمونه ولی من نمی بینیمش؛ نه اینکه کور باشم، نه؛
نمی بینمش چون با اختیار خودم، توی سایه قرار دارم.
بعد همش به محضر خداوند شکایت می کنم که چرا خورشیدی نمیفرستی تا شب منو روشن کنه.
در حالی که خورشید هست؛ این اشتباه منه که که فکر می کنم خورشیدی نیست.
.....
یادش بخیر... وقتی این عکسو با ترس میگرفتم؛ من تنها زائر این حرم بودم،
حرمی که تا اون موقع هیچ وقت خالی نبوده اما اون موقع توش پرنده هم جرات نمیکرد پر بزنه.
و محوطه بیرون از حرم که شده بود مثل خرمشهر سال پنجاه و نه.
و اون چیزی که بغض منو ترکوند بیتی بود به زبان فارسی که روی طاق ورودی به ضریح نوشته شده بود:
اگر فردوس در روی زمین است
همین است و همین است و همین است...
من در حال تدریس نجوم به دانش آموزان راهنمایی؛ غافل از آنکه آن آخر کلاس بچه ها در حال بلوتوث بازی اند یا شایدم عکاسی یا...
یادش بخیر آن زمان من هم از این شیطنت ها داشتم ولی نه با موبایل...؟
چشم هاتونو ببندید کودکی درونتون رو زنده کنید تصور کنید در فضای بیکران معلق هستید هیچ کسی اطراف شما نیست و تنها چیزی که وجود داره سکوته؛
نه زمینی هست که روش پا بذارید نه دیواری که بهش تکیه بدید نه دست آویزی که اونو بگیرید؛
اگر واقعا خوب حس گرفته باشید یه چیزی به سراغ تون میاد؛ یه حسی تو مایه های ترس.
خدایا... ممنونم که منو روی زمین و در کنار خانواده و دوستانم قرار دادی.
...
کو آن دو به دو بهم نشستن؟ / عهدی به هزار عهده بستن؟
کو آن به وصال امید دادن؟ / سر بر خط خاضعی نهادن؟
و امروز به ترک عهد گفتن / رخ بی گنهی ز من نهفتن
گیرم دلت از سر وفا رفت / آن دعوی دوستی کجا رفت؟
من با تو به کار جان فروشی / کار تو همه زبان فروشی
من مهر ترا به جان خریده / تو مهر کسی دگر گزیده
با یار نو آنچنان شدی شاد / کز یار قدیم ناوری یاد
گر با دگری شدی همآغوش / آسوده مرا شدی فراموش
شد در سر باغ تو جوانیم / عمرم همه رنج باغبانیم
بس رنج کشیده ام در این باغ / چون میوه رسید میخورد زاغ
خرمای تو گرچه سازگار است / با هر که به جز منست خار است
برداشتی اولم به یاری / بگذاشتی آخرم به خواری
آن روز که دل به تو سپردم / هرگز به تو این گمان نبردم
کردی دل خود به دیگری گرم / وز دیده من نیامدت شرم؟
ایام چه ها غم تو خوردم / از دوری تو چو شمع مردم
با اینهمه رنج کز تو سنجم / رنجیده شوم گر از تو رنجم
با اینهمه جورها که رانی / هم قوت جسم و قوت جانی
از خوبی مثل تو چنین یار / دشوار توان برید دشوار
با اسم تو می شوم هم آواز / تا عمر کجا عنان کشد باز...
من اینجا... تو آنجا...
روی زمین اگر فاصله هاست؛ ولی،...
خوشحالم از اینکه آسمانمان یکی ست...
عکسی از دو منجم در گذشته در حال محاسبات نجومی که از کنار هم قرار دادن تعداد بسیار زیادی تصاویر کوچک نجومی در کنار هم پدید آمده است.