شنبه این هفته (۱۹مرداد) با یکی از دوستان رفتیم به سمت کویر سمنان برای دیدن رودخانه نمک؛
حدود ۴۰کیلومتر پایین تر از روستای دلازیون؛ رسیدیم به رودخونه ی جالبی که به جای آب؛ نمک داشت
وسط دشت وسیعی و همواری از کویر جاده ای مارپیچ مانند که مسیر حرکت رودخانه ای بود
تصویر قشنگی بود...
کیلومترها مسیر سفیدی از نمک
معرفی میکنم: مرتضی از دوستان؛ منجم؛ عکاس و فیلم ساز.
مسیر سفید به ظاهر خشک میومدد ولی وقتی روش پا میگذاشتیم مثل باتلاق پامون فرو میرفت
یعنی آب جمع شده به حدی شور بود که اصلا قابل تعریف نیست
قبلا آب رودخونه خیلی بیشتر بوده ولی اینبار که ما رفتیم رو به خشک شدن رفته بود
رد پای من
خاک رسی زیر پام نشون دهنده این بود که زمانی سطح آب رودخونه اونجا رو هم می پوشونده
دو کله پوک
میگم دو کله پوک (من و دوستم) بگو چرا؟
اول اینکه به کسی خبر ندادیم و اومدیم کویر.
دوم اینکه جایی که اومدیم موبایل آنتن نمیداد
سوم اینکه توی اون کویر برهوت و سوزان همراه خودمون آب نیوورده بودیم
چهارم اینکه بنزین ماشین نصفه بود
پنجم اینکه هیچ نقشه ای نداشتیم (البته جی پی اس داشتیم)
ششم اینکه ماشینمون پراید بود پراید نگو؛ بگو پرادو یعنی مدیرعامل سایپا اگه بدونه ما پراید ساخت سایپا رو توی چه جاده هایی بردیم و پراید آخ هم نگفت از خوشحالی بال در می یاره؛ والا بوخودا...
موقع برگشت دوتا شتر رو دیدیم کنار هم داشتند استراحت میکردند فکر کنم جفت بودند...
(یاد تنهایی خودم افتادم)
رفت و برگشت جمعا حدود ۱۴۰کیلومتر یه گشتی توی کویر زدیم و برگشتیم سمنان.
خوش گذشت؛ جای شما خالی.
خدا جفتِ هرکسی رو بهش میده.
اقلّاً با دوتا کفتر... با شتر آخه؟!
راست میگیدا... ولی منظورم حس دونفره بود....